نکته هایی که بیشتر از یک نکته نمی ارزید نقطعه هایی که بیشتر از یک نقطعه نبودند

به نظر میرسید خیلی چیزها تو زندگی ها دروغ بود به نظر میرسید خیلی احساس ها فاقد معنی بود به نظر میرسید خیلی نکته ها رو ندیده بودیم و به نظر میرسید خیلی روابط برامون نیاز نبود به نظر میرسید ما هیچ حسی به هم نداشتیم و به نظر میرسید برای هم نبودیم به نظر میرسید نکته هایی که میخواستیم از هم داخلاون نقطعه بذاریم ندیده بودیم به نظر میرسید دروغ هایی زیادی رو از هم پنهمون کرده بودیم و جا انداخته بودیم

به نظر میرسید همه اون بازی ها و تردید ها از ابتدا تا انتها بی معنی بود و به نظر میرسید هیچ تردید و نکته ای رو جا نذاشته بودیم به نظر میرسید خواستگاهی غیر از کلمات خودمون نمی دیدیم به نظر میرسید معنی جز لغاط خودمون رو درک نمیکردیم به نظر میرسید خوبی هامون رو نمی تونستیم از هم پنهمون و نما ها و رخ های زیبای خودمون رو هم نمیتونستیم موفقیت امیز به هم نشون بدیم به نظر میرسید جایی برای هم نداشتیم

به نظر میرسید فقط از جدایی هامون گفته بودیم

به نظر میرسید اون احساس ها رو دیگه به هم نداشتیم

به نظر میرسید همدیگر رو دوست نداشتیم

به نظر میرسید وقت هایی از هم دور بودیم

به نظر میرسید سلامتی هایی که در نگاه و گفتار هم نمیدیدیم

به نظر میرسید برای هم کافی نبودیم

به نظر میرسید ما کنار هم بودیم ولی برای دیگران

نکته هاشو نمیشد لقد کرد ولی داخل متن اورد دیده هاشو نمیشد دید ولی از رخسارش مشخص بود بد جور ناراحته

به نظر میرسید اون دیدگاه فاقد معنیه به نظر میرسید وان نگاه فاقد تدبیر هست به نظر میرسید خوبی های زیادی رو در خورد دیده

به نظر میرسید راهای زیاد رو گل الود کرده

به نظر میرسید از هر جایی که به نظر میرسید دیگه نظری به هیچ جایی نداشته به نظر میرسید هر زاویه از اون زیبایی ها رو در خودش دیده و له کرده بود به نظر میرسید دیگه هیچ چیزی به نظر نمیرسید

زود متن رو از خودش گفت زود هر جایی که میتونست رو نادیده گرفت رو رفت این همه اون احساسی بود که ما به هیچ کسی نداشتیم و اون نگاه سرد اون نگاه تلخ اون نگاهی که انگار هیچ نیازی به ما نداشتند اون نگاهی که به نظر ناکافی میرسید و اون نگاهی که فاقد معنی بود به نظر همه خوبی ها رو دیده بود و به نظر میرسید همه اون زیبایی ها که از قیر اندود کلمات و نکات و گفتار هایی که توی همه اون بی دقتی ها از هیچ جای اون ساختار و افرینش کلمات خودش از بر بود و دیگه فاقد معنی و تهی در خودش میدید

این همه حرف داشتی شما. بله. نکته ها همین ها بود . بله . اما دقتی شما هم در متن هاتون هویدا بود که تصیماتتون به قدر کافی نمیتونست حتی دوستان خودتون رو لحاظ بکنه که درکی از شما نداشتن و نمی تونستن داشته باشن چرا که هیچ شناختی از اونها نمیشد داشته باشید ادم هایی که هیچ وقت براتون در هیچ کجای زندگی هیچ نفش افرینی نداشتند و تلخ به نظر میرسید و فاقد معنی بودن و ناامیدانه از خودشون و دیگران میگفتن و فاقد بار معنی و تدبیر و محبت لازم بودن و به نظر میرسید این همه اون چیزی بود که میخواستند ببیند و به نظر میرسید این همه اون زیبایی هایی بود که ندیده و نادیده گرفته بودن و کاری از پیش نمیشد برد . چرا همه اون خوبی ها رو لگد کرده بودند و چرا همه اون زیبایی ها رو نمیخواستن ببینن چی میشد اگر اون بی دقتی ها رو میخواستن با امید و سرافرازی بالاتر و بهتری در نظر بیارن و چه خوب بود همه اون زیبا رویی ها و خویشی های خوبرو به نحوی جوری توی کلمات خودشون با امید ها می اوردند که ارزش خوندن و بررسی ها رو میداشت به نظرتون این ابرو ریزی توی متن نیست که هر جای متن خودمون دوستت دارمون رو به شکل یک ناراحتی بخواییم مطرح بکنیم

چرا باید اون ناراحتی جوری باشه که اون معنی لازم رو نده و تلخ به نظر برسه چی باعث میشد که اون تلخی کامی هم به همین شکل باشه اگر قراره تردید هایی توی هر سطر و زیبایی لکه به نظر خوب و ناکافی و بد تینت به نظر برسه اونها ادم ها و یا افعالی بودن که از اول توی هیچ زندگی هایی جا نداشتند حالا بر حسب رویا رویی هایی ممکنه بعضی از افعال برای کسی و یا شما و یا هیچ کسی معلومه شما چی میگی داری شما دروغ میگی به نظر میرسه شما خودتم نشناختی اونوقت از دیگران انتظار شناخت داری به نظر میرسید تصمیمات خودشون رو گرفتن و به نظر میرسید از هر جایی که خوبی های خودشون رو دیدن و به خوبی های خودشون نظر کردن به نظر میرسید که این اون چیزیه که میخواستن و به نظر میرسید این همون چیزیه که سر انجامی هست که عاقبت همه اون رو میخوان . چرا نمیتونید همه چیز رو با خبوی و عشق تو ام و گره بزنید و چرا نمیشه دوست داشتن ها رو در همه جاهای زندگی جای داد چرا باید تلخ کامی ها باشه چرا فقط تلخ کامی ها .

به نظر میرسید بعضی موارد لازمه به نظر میرسید بعضی نگاه ها کافی هست به نظر میرسید توی بعضی جاها از زندگی ها باید نقطعه گذاشت و به نظر میرسید بعضی جاها رو نباید دید به نظر میرسید خطاهای زیادی رو ملاحضه کردیم و به نظر میرسید از سر تغییرات و تقصیرات و نکته های خیلی ها با فروتنی گذشتیم و به نظر میرسید بعضی اون ماجرا جویی ها رو ندید گرفتیم به نظر میرسید بعضی اون مسایل رو فاقد ارزش یابی دقیق کلمه دیدیم به نظر میرسید از همه اون جاها و نکته ها و چیزهایی که به نظر میرسید و خوبی هایی که دیدیم و نادیده گرفتیم و اون نکته ها و اندوخته رو برداشتیم و اون احساس ها رو از خودمون دور دیدیم و چه خوبه به همه اون راز ها بی توجهی بکنیم و نبینم که اونها مناسب نبودن درهیچ جایی ازکلمات زندگی هامون جای بدیم و ارزش حتی فکر کردن و نقطعه گذاری هم نداشتند بعضی اوقات باید بعضی نکته ها رو دید و زیر لاین اونها رو فراموش گذاری کرد و به صندوقچه باتلات زندگی انداخت و به هیچ جایی و هیچ راهی و هیچ نکته اون رو اضافه نکرد و حتی لزومی نداره اون رو جزیی از حاشور زندگی در محبت های خودمون اون رو در نکته ها به جای اورد .

هددبر
هددبر

نوشته : تارا ردفورد
منبع مطلب : هددبر
دوست دارید بدونید چه کسی این مطلب هددبر رو نوشته باهاش دوست اشنا ازدواج کنید یا برای شما دوست دارید بنویسه برای مشاهده اینجا کلیک کنید
لینک اگهی به هددبر برای مشاهده اینجا کلیک کنید
لینک ثبت نام نویسندگان برای مشاهده اینجا کلیک کنید
لینک ارتباط با کاملیا برای مشاهده اینجا کلیک کنید

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

ثبت اگهی تبلیغاتی هددبر

سایت همسریابی ازدواج اسان و زندگی آسان با هددبر

مطالب سایت هددبر نوشته شده توسط کاربران شما میتوانید هر مطلبی دوست دارید برای هددبر بنویسید بدون تغییر مطلب منتشر خواهد شد


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

همسریابی هددبر
ثبت نام نویسنده
اگهی پولی همسریابی
اگهی رایگان همسریابی
error: کپی کردن ممنوعه