یه احساسی به من میگفت بعضی حرفا درست نیست حتی تو سایت های همسریابی

اخه چقدر شما زرنگی همه چیزو در مورد همسریابی میگی یکمم در مورد موضوع دیگه نمیگی به نظرت شما خودت خوبی که همه خوبی ها رو ریختی بیرون روی دیوار دیگران . اخه شما چقدر خوبی که همه احساس هاتو ریختی بیرون خوب بود و خوب میدونستی خودتو انقدر خوبی اخه شما واسه خوبی هات پس بیاییم بریم بیرون به نظرتون خوبه اینجوری همه احساس هامون واسه هم معنی احساس خاص رو بگیره . اخه شما چرا انقدر خوبی و زرنگی به نظرت همه چیزو میدونستی و اون خوبی هاتو اوردی گفتی . اخه شما چرا انقدر میدونستی اومدی گفتی همه حرفاتو به نظر همه چیز خوب بود و خوب به نظر میرسید . اخه شما چرا انقدر احساس هات خاص و طلایی و ویژه بود اخه میدونستی شما اینها رو خوب و درست گفتی . اخه شما چرا اومدی یه جایی یه نکته اشاره کردی گم شد الماس نشان .

اخه شما چرا اخه چرا ایشون اخه چرا اونجا . اخه چرا این سطر ها . اخه چرا این همه دقت ها . گل گفتی همه متن رو گرفتم که زرنگی . افرین . به نظرت کافیه ما همه اینطور باشیم . چه به دقت و با جمله بندی صحیح . اگر قرار بود همه اون متن ها به خوبی رعایت بشه چه خوبه انگلیسی هم باشه تبریک میگم چی همه احساس های شما که فکر میکردی خوب گفتی به نظرت خوبه که شخصی به نظر بیاد همه نکته ها که خوب شما اومدی و خواستی اون همه زیبایی رو به چشم ببینی و نکته ها رو اوردی پیش خودت و چه خوب میخواستی اون همه نتکه رو بفهمی و از خودت بگی و اون نکته ها چه احساس هایی داشتن و چه خوبه اون نکته ها رو جوری در خودمون احساس کنیم که میشه به همه نکته های زیبای زندگی به خوبی نگاه کرد و از خودمون پرسید اون حس چیه واقعا که کنار همیم و اومدیم برای هم باشیم به نظرت خوب اومدیم خوبی های هم رو بفهیمم و از هم بدونیم یا اومدیم به هم انگلیسی بگیم . نمی دونیم والا ندیدیم چی خوب بوده واسه هم . اون نکته ها چیا بودن ما نرسیدیم از نرگس خانم بفهمیم . این نرگس عاقبت اومد که یه چیزی بفهمه از اون همه زیبایی های سطر های زندگی یا اخر رفت و جای دیگه بود اون همه نکته یابی های با دقت به نظر شما چقدر خوب اون احساس های اون زیبا در متن رو دیده بودی و به نظر چقدر زیبا بود و اون خوبی ها رو اگر همشو امشب میدیدم با هم در یک رسانه قشنگ بهتر بود .

یه متن سنگین دیگه بود اون احساس ها رو دیده بود اون فهمیده بود که اونها میتونن کمکش کنن اون همه زیبایی و جالبی زیبای سطر ها از خودش میپرسید این کتابی که نگارش میشه از جمله بندی های درستش مشخصه که چقدر از عمق شخصیت اون پندار خوبی میگه که توی همه زیبایی ها اومده تا همه خوبی ها رو به خودشون نشون بدن و چی میتونه اون همه خوبی ها رو در کنار جاهایی داشته باشه که بتونه زیبایی های روشنی رو از یه فردی نشون بدن که به سادگی لباس هاش زشت شدند و اون خوبی رو شما میدونی از خودت بدونی یا اون احساس هایی که دیگران بی دقت اومدند و فهمیدن و گرفتن و فهمیدی چی شد نه من نمی دونستم چرا اخه اوشون هیچی متوجه نمیشد که میتونه زندگی همچین نکاتی بی مفهوم و نکته دار و بی معنی هم در خودش جای داده باشه به نظرت شما هم انگار اونقدر ها دور نبودی از اون احساس ها و داری در مورد نکته هایی به زبون میاری که راز هایی رو پنهان کرده اخه از موضوعی اومدی بگی به نظرت میتونست مضمون نظر هر کسی باشه اون احساس ماله شما بود و اون نکته خوب ماله شما بود و میگی باشه فهمیدم همه رو متوجه شدم اون احساس چیه که ما از هم فهمیدیم . این بود ماجرا

نه اینو نمیخواستی بگی از خودم پرسیدم که شما بخوای دری به روت ببندی و همه رو گفتیک ه در نهایت من بگم همه درب ها رو به رومون خط زدم بله اگر برای اشتی بود که خیلی بسته بود کاهگلی

نکته هاشو دید شاید درست شاید هم خوبی هاش داشت میگفت به نظر اون متوجه نمیشد اون اخه کجا اون همه احساس هاشو نوشته بود .

یه بار دیگه اومد و متن زندگی هاشو دید اون خوب میدونست به کجا نگاه میکرد و کجا میخواست باشه و اون خوبی ها کجا بود

اون دقت و جایی داشت که کسی نمیتونست اون زیبایی ها رو ببینه به نظرتون میشد گفت اونم زیباست نه به نمی فهمید دقت میکرد که اون نکته ها رو شما کجا از خودت دیدی که داخل ما خوب ملاحضه کردی

چیزایی که ندیده بود اومد توی متنش گفت چیزایی که نمیتونست به ما کمکی بکنه به نظرت میتونست به خودش و دیگران کمکی باشه قطعا نه چیزی که اومدی گفتی به نظرت اون خوبی ها رو داری و اون خوبی ها ارزش خوبی کردن ها رو نداشت به نظرت اون خوبی ها رو میشه به زبون اورد نه چه خبره اون همه خوبی که خوبی به نظر نمیاد پس چیزی که ارزش گفتن و دیدن و ندیدن نداره مثل پایان اون قصه هست که چه خوش باشه چه تلخ و ارزش اوردن و نیومدن هم نداره چه برسه گفتن پس گفت ناراحت نشو که نمیخواستی به جای از اون پیرامون فهم با دقت برسی که رسیدنی هم نبود

اون زیبایی هاشو دید اون دقت هاشو دید چه خوب میشد که اون زیبایی ها رو میتونست بگه و اون خوبی ها رو میشد دید که اون همه خوبی رو میشد بهتر توجه کرد که چرا اونجا میگی دلم براش سوخت که اون حرفو بهش نزدم عزیزم امشب رو گفتی .

کتابو با دقت دید گفت عزیزم امشب رو گفتی

اوشون توجهش داخل کلمات بود

عزیزم امشب رو شما به خودت گفتی

دوباره خوند

عزیزم امشب رو به خودت گفتی

نه از چی میگی اون احساس هایی تنهایی که داشتی تو کتاب با ما پر میکردی به خودمون نگفتی

به کتابش نگاه کرد کی داشت حرف میزد

اون احساس کرد که تنها نیست اون با کتابش حرف میزد و چه خوبه که دوستی با کتاب باشه.

انگار که کاملا محو تماشای خوندن بود انگار میخواست بگه گمشو منم خوندمش و منم تا اخرش رفتم ولی انگار نمیخواست حرفی بزنه

خوب با دقت نگاه کرد اون دوستی با خودشو با دوستی با چیزی میدید که مفهومی تازه داشت اون دقت خودشو در جایی میدید که به نظر از جایی اون احساس رو برداشته و میخواسته اون چی میدونست و چی میتونست و چی میخواست و به چه نکته ای و احساسی میخواست اشاره کنه از اون همه زیبایی ها و دقت ها به جایی از اون ویژگی ها رسیده بود که خوب خودشو انگار توی هر جایی و راهی اورد بود به دقت بفهمه

چجوری میتونست اون همه خوبی رو نادیده بگیره چطور میتونست از اون همه زیبایی های خودش بگه و به نظر بی ترس باشه به نظر میرسید ترسی نداشت جلد کتاب رو نگاه کرد اسم خودشو نمیدید اون با کی داشت حرف میزد

اهای خانم با شما هستم

دوباره به کتاب خیره شد گفت میدوستی همین رو میخواستم که از ابتدای همون متن بهت بگم که خوبی هایی که میدیدی همون خوبی هایی بود که من میخواستم بگم از همون احساس خوب خودت بود که دیده بودی میخواستم بهت بگم که در واقع دیدن شما باعث شد خوبی هاتون رو به رخ اون احساسی در بیاریم در زیبایی های اون سطر هایی که به نظر اوردیم اون زیبایی ها جایی پیش احساس شما داره

کلمات رو نگاه کرد اون میخواست خوب برسونه که اون نکته ها چه چیزهایی هستند

میتونست بگه

میتونست نگه

میتونست خوب نگاه نکنه اما اون دیده بود اون کلمات رو اون سطر ها اون متن ها رو اون خوبی هاشو اون نکته هاشو اون همه احساس هایی که داشت پنهان میکرد از خودش که اون خبوی ها و احساس ها رو جایی دیده بود جز پیش شما

کتاب رو گرفت جلوی روی پیش خودش گذاشت و اون احساس زیبایی که فکر میکرد برای شماست پیش خودش اورد اون نکته ها رو دید و گفت خدا حافظ

هددبر
هددبر

نوشته : تارا ردفورد
منبع مطلب : هددبر
دوست دارید بدونید چه کسی این مطلب هددبر رو نوشته باهاش دوست اشنا ازدواج کنید یا برای شما دوست دارید بنویسه برای مشاهده اینجا کلیک کنید
لینک اگهی به هددبر برای مشاهده اینجا کلیک کنید
لینک ثبت نام نویسندگان برای مشاهده اینجا کلیک کنید
لینک ارتباط با کاملیا برای مشاهده اینجا کلیک کنید

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

ثبت اگهی تبلیغاتی هددبر

سایت همسریابی ازدواج اسان و زندگی آسان با هددبر

مطالب سایت هددبر نوشته شده توسط کاربران شما میتوانید هر مطلبی دوست دارید برای هددبر بنویسید بدون تغییر مطلب منتشر خواهد شد


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

همسریابی هددبر
ثبت نام نویسنده
اگهی پولی همسریابی
اگهی رایگان همسریابی
error: کپی کردن ممنوعه